پلی جیم چوبی نوزاد

داستان شجاعانه‌ی آبی و دنیای رنگی جیم‌پلی

روزی روزگاری در یک خانه پر از شادی، آبی، یک بچه‌ی کوچک با چشمان پر از کنجکاوی، در اتاق بازی‌اش مشغول کاوش بود. وقتی نگاهش به تشک بازی رنگارنگ افتاد، قلبش تندتر زد. تشک جیم‌پلی، یک دنیای بزرگ و جذاب بود که پر از شکل‌ها و رنگ‌های شاد و زیبا بود. آبی نمی‌توانست صبر کند که بیشتر درباره‌اش بداند. او به آرامی روی تشک نشست و ناگهان متوجه شد که دنیای جدیدی برایش باز شده است. به جای اینکه فقط بنشیند، می‌توانست حرکت کند، بخندد و حتی شیرجه بزند! یکی از قسمت‌های جیم‌پلی شبیه به یک قایق بود و آبی با دستانش مانند یک ناخدای کوچک هدایتش می‌کرد. به سرعت، آبی با دوستان خیالی‌اش وارد این دنیای رنگارنگ شد. در هر گوشه‌ی تشک، دنیای جدیدی پیدا می‌شد؛ در یک طرف، یک دایناسور شجاع منتظر بود که آبی را به یک ماجراجویی ببرد و در طرف دیگر، یک خرگوش مهربان آبی را دعوت کرد تا با او در دنیای سبز پر از گل‌ها بازی کند. اما مهمترین قسمت این تشک بازی، جایی بود که آبی می‌توانست روی آن بخزد و بالا و پایین برود، دقیقاً مانند یک قهرمان کوچک که به کمک دوستانش به دنیای جدید سفر می‌کند. آبی لبخند زد و گفت: “این بهترین ماجراجویی است که تا به حال داشته‌ام!” و فهمید که هر روز با جیم‌پلی می‌تواند دنیای جدیدی کشف کند، بازی کند و همیشه با خنده و شادی پر از ماجراهای تازه باشد.